معنی پیوندی جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از , چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان از , زبان های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گ.ش.) ,, معنی پیوندی جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از پ چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان از پ زبان های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گپشپ) پ, معنی /dmjbd [اjmc bmc;i (]mj rاzc)، ;dاi /dmjbd، ]dxd li اx , ]jb [xء jا[mcsاoتi abi fاablgki اd li ا[xاء اj اx , xfاj iاd koتgt تaldg abi fاab، bmc;i، (;,a,) ,, معنی اصطلاح پیوندی جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از , چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان از , زبان های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گ.ش.) ,, معادل پیوندی جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از , چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان از , زبان های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گ.ش.) ,, پیوندی جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از , چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان از , زبان های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گ.ش.) , چی میشه؟, پیوندی جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از , چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان از , زبان های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گ.ش.) , یعنی چی؟, پیوندی جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از , چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان از , زبان های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گ.ش.) , synonym, پیوندی جانور دورگه (چون قاطر)، گیاه پیوندی، چیزی که از , چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه ای که اجزاء ان از , زبان های مختلف تشکیل شده باشد، دورگه، (گ.ش.) , definition,